به گزارش همه با هم به نقل از وبلاگ منقش، به هر دلیلی، از وبلاگنویسی خسته شدید ، انگیزتون از دست رفت ، وقتتون رو گرفت ، وارد برهه جدیدی از زندگی شدید و حالا به هر دلیل و علتِ دیگهای اگه تصمیم به رفتنِ از وبلاگ و وبلاگستان گرفتید ، و خواستید برید ، میگم که نرید! بمونید و هفته ای یه پست بذارید! نه ...
می دانی اولین بار که برای دریافت هدیه ات آمدم چند ساله یا چند ماهه بوده ام!
ما انتظار را در کلام خلاصه کردیم!
وبلاگ شهدای تاسوکی نوشت:بسم الله الرحمن الرحیمانتظار...!در روزگار ما کلمه ای آشنا و در عین حال غریب است...ما انتظار را در کلام خلاصه کردیم!سراسر هفته گناه و شب جمعه "اللهم عجل لولیک الفرج"...آری!براستی که امام مان منتظر تر از ما هستند..."ما هنوز معنی انتظار را نفهمیده ایم"خداوندا! ...
وبلاگ منتظران بهشتی نوشت : وقتی ابرهای تیره چهره خورشید راپوشانده ودشت ودمن از دست بوسی افتاب محروم گردیده وسبزه وگل ازدوری مهر عالم تاب پزمرده است چاره چیست؟زمانی که عصاره افرینش وخلاصه خوبی ها اینه زیبایی ها رخ در نقاب غیبت کشیده وجهانیان از فیض حضور اوبی نصیب مانده اند چه میتوان کرد؟گل های باغ چشم ...
دل نوشته پسر شهید شهرکی به وزیر آموزش و پرورش
وبلاگ دانش اموزان برتر نوشت : در آستانه افتتاحیه هفتمین نشست مجلس دانش آموزی، محسن شهرکی اصیل پسر شهید عیسی شهرکی اصیل با زبان ساده و شیرین خود نامه ای به علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش قرائت کرد.متن این نامه به شرح زیر است:سلام علیکم وزیر محترم آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایرانمن محسن شهرکی اصیل ...
گندم پرس نوشت : آخر مگر قرار است نیایی؟ یا تا کی می خواهی در غیبت بمانی؟دارم نا امید می شوم آقا باید زودتر بیایی .گویند نا امیدی کفر است ولی دارم نا امید می شوم آقا تا کی می خواهی در غیبت بمانی؟اگر صبرم زیاد است اما عمرم تمام می شود آقا زودتر باید بیایی. اگر در بیداری نیایی کاش در خوابم بیایی. کاش ...
وبلاگ شهیده نسترن نوشت : در سرزمین ما نسترن هایی بودند که عزیزانشان را از دست دادندودرخت آزادی رابا خون خودشان آبیاری کردند.به راستی دلتنگم و احساس تنهایی می کنم .دلتنگم به خاطر عزیزانی که برای ناموس و دفاع از شخصیت زنان جامعه به شهادت رسیدند اما اکنون خیلی ها قدرشان را نمی دانند.نمی دانم نسترن عزیزم ...
مرکز مشاوره درمانی خدا /کلینیک شنوایی!
وبلاگ شهریار زاهدان نوشت : به مركزدرمانی خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که ناخوشم ...خدانگاهی به فشار خونم انداخت ، معلوم شد که گذشت وترحم ام پایین آمده.زمانی که دمای بدنم را سنجید ، دماسنج 40 درجه اضطراب واسترس نشان داد.آزمایش ضربان قلب نشان داد که به ذكر"یامَنِ اسمُهُ دوا وذِكرُهُ ...
به يه جايي از زندگي که رسيدي مي فهمي...
وبلاگ روانشناسی عمومی زاهدان نوشت: به يه جايي از زندگي که رسيدي مي فهمي...به يه جايي از زندگي که رسيدي مي فهمي اوني که زود مي رنجه زود ميرهاما زود هم برميگرده ولي اوني که دير مي رنجه دير ميره اما ديگه برنميگرده... به يه جايي از زندگي که رسيدي مي فهمي رنج رو نبايد امتداد دادبايد مثل يک چاقو که چيزها ...
وبلاگ سایبان نوشت : یکی از تلخترین شب های عمرم بوداز اون شب هایی که از بس با کابوس از خواب می پرینمیدونی خوابی یا بیدار!داشتم کابوس رسوایی و وحشت می دیدمکه یهو تصویر عوض شدیه عکسی شبیه نقشه های هوایی کتاب جغرافیاومد جلوی چشمم!تصویر چند تا رود که به اقیانوس میریزن!حس کردم رودها گِل آلودن ، ولی اقیانوس ...
وبلاگ دانشجویان بلوچ خاشی نوشت : آمار مدعیان از دستم در رفته است .......چه ساکت است شهر عشقچه غمگین و سوزان...نترس.... مرگ وقتی فرا می رسد که دیگر ترسی نیست...همه چیز ساکت استچه شیرین است لحظه ای که گلویم دار مرگ را می بوسدآزاد می گویم...... تا آزادگی....!اعدامم می کنند آخر .... تفکراتی با صدای بلند ...
وبلاگ دانشجویان زمین شناسی نوشت : یه وقتای خسته می شوی، دلت پر می شود، می شکند تنها دلیلش یه کلمه است "انسان"بیا بجای دل سپردن و شرح درد با دیگری، دلت را به نشانه ها بده؛ کوهسار را ببین باد را حس کن به آسمان خیره شو، دلت را به زیبای باغی بسپار، قدم در خاک بگذار ، خاک زیر پایت است با قدم هایت ...